معنی رنج، درد و ناراحتی
حل جدول
الم
رنج و ناراحتی
تعب
درد و رنج
محنت
الم، مک
الم
رنج و درد
تعب
درد، رنج
الم
درد ، رنج
الم
غم و درد و ناراحتی
اندوه، آوخ
دارای درد و رنج
دردناک
واژه پیشنهادی
آزاری
فرهنگ فارسی هوشیار
درد نتیار
ناراحتی
ناخرسند اخنسند در پهلوی راحت نبودن آرامش و آسایش نداشتن، اضطراب تشویش مقابل راحت. یا با ناراحتی با اضطراب و تشویش با عصبانیت: } با ناراحتی جمله اش را قطع کردم وگفتم. . { یا به ناراحتی. با ناراحتی: } آهو با تشنج دست روی قلب خود فشرد و بناراحتی آب دهان خود را قورت داد، { عصبانیت. یا با ناراحتی. با عصبانیت.
لغت نامه دهخدا
ناراحتی. [ح َ] (حامص مرکب) راحت نبودن. راحت نداشتن. در زحمت بودن. عدم آرامش و آسایش.به زحمت افتادن. || خشمگینی. برآشفتگی.
فارسی به عربی
اِجْتازَ
معادل ابجد
1137